لینک فایل گویش شناسی

140 صفحه

گویش های ایرانی: پاسداران فرهنگ ایرانی
حسن رضائی باغ بیدی
امروزه طنین دلنشین زبان ها و گویش های ایرانی را در جای جای ایران زمین می توان
شنید. قرن هاست که مادران پاک نهاد این مرز و بوم واژه ها ٬ حکایت ها ٬ ضربالمثل ها و
ترانه های اصیل ایرانی را در قالب گویش هایی چون آرانی ٬ آشتیانی ٬ آمُ ره ای ٬
ابوزیدآبادی ٬ ابیانه ای ٬ اردستانی ٬ افتری ٬ انارکی ٬ الویری ٬ بادرودی ٬ بختیاری ٬
بَشاگِ ردی ٬ بلوچی ٬ بهدینی ٬ بیابانکی ٬ بیدگلی ٬ پاپونی ٬ تاتی ٬ تاری ٬ تالشی ٬ تفرشی ٬
جوشقانی ٬ خوانساری ٬ خوری ٬ دشتستانی ٬ دوانی ٬ زِ فره ای ٬ سِدِ هی ٬ سُرخه ای ٬
سمنانی ٬ سنگسری ٬ سویی ٬ سیوَ ندی ٬ فَروی ٬ فَ ریزندی ٬ قُ هرودی ٬ کردی ٬ کِشِ ه ای ٬
کَ فرانی ٬ کَ هَ کی ٬ گَ زی ٬ گورانی ٬ گیلکی ٬ لارستانی ٬ لاسگِ ردی ٬ لری ٬ لکی ٬ مازندرانی ٬
محلاتی ٬ مِهرجانی ٬ میمه ای ٬ نائینی ٬ نطنزی ٬ وانِ شانی ٬ وَ رزنه ای ٬ وَ فسی ٬ ویدَری و
یَرَ ندی ٬ یا در قالب لهجه های شیرینی چون اصفهانی ٬ بیرجندی ٬ تهرانی ٬ قائنی ٬ کرمانی ٬
مشهدی ٬ نیشابوری ٬ همدانی و یزدی در گوش فرزندان دلبند خود زمزمه می کنند. هنوز
نوای دلربای زبان ها و گویش های ایرانی را در خارج از مرزهای ایران ٬ از ترکستان چین
در شرق (سَریکُلی) تا اقصا نقاط آسیای صغیر در غرب (کردی) ٬ و از ماورای قفقاز در
شمال (آسی) تا حاشیه جنوبی خلیج فارس (کُمزاری) می توان شنید. زبان های اُ رموری ٬
پَراچی ٬ پَ شتو ٬ مونجانی ٬ یِ دغه ٬ یَ غنابی و گویش های ایرانی پامیر ٬ چون اِ شکاشمی ٬
بَرتَ نگی ٬ رُشُروی ٬ روشانی ٬ زیباکی ٬ سَریکُ لی ٬ سَ نگلیچی ٬ شُ غنی ٬ وَخی و یَزغُ لامی ٬
قرن ها پاسداران فرهنگ کهن ایرانی در آسیای مرکزی ٬ فلات پامیر و بخش هایی از
١٣٨٤/٠٥/ سینا ٢ ص ٢٣ D: 02 نمونه 3 ٢ SARMQA.SAR
٢
٣ ٢/ گویش شناسی ١ سرمقاله
گویش های ایرانی: پاسداران فرهنگ ایرانی
شبه قاره هند بوده اند. اما دریغ و صد افسوس که هرازگاه تندباد حوادث شماری از این
زبان ها و گویش ها را برمی چیند و به دیار خاموشی و فر اموشی می برد ٬ چنان که پیش از
این ٬ در دیارمان ٬ گرگانی و ٬ در فلات پامیر ٬ وَنجی را به خوابی ابدی فروبرده است.
اکنون وظیفه ماست که این گرانبهاترین میراث نیاکانمان را پاس بداریم ٬ یا دستکم با
ثبت و بررسی آنها نامشان را جاودانه سازیم. امید است که مجله گویش شناسی بتواند
بهمدد زبان شناسان و گویش پژوهان گام های بلندی در این راه بردارد. پاسداری از
گویش های ایرانی پاسداری از فرهنگ درخشان ایرانی و پاسداری از چشمه های زلالی
است که می توانند درخت تنومند و پربار زبان فارسی را سیراب سازند.

فهرست
گویش های ایرانی: پاسداران فرهنگ ایرانی حسن رضائی باغ بیدی ٢
چند سروده طبری ٬ نیسابوری و بهلوی ایرج افشار ٤
واژه های ویژه کشتی و کشتیرانی در گویش بوشهری فرّخ حاجیانی ٧
ساخت غیرشخصی در گویش گیلکی شهرستان لاهیجان علی درزی و مریم دانای طوسی ١٧
خرما در فرهنگ مردم کرمان عبدالنّبی سلامی ٣٧
گذشته نقلی و بعید متعدّی در سغدی و شباهت های آنها با برخی بدرالزمان قریب ٥٤
از گویش های ایرانی نو ترجمه میترا فریدی
گذشته نقلی در لهجه ها و گویش های ایرانی ایران کلباسی ٦٦
واژه ها و اصطلاحات مربوط به انار در گویش کلهری ناصر ملکی و داریوش یارمرادی ٩٠
گویش های بَشکَ ردی ٬ کُردشولی و کُمزاری و. و. موشکالو ٬ آ. آ. کریمووا ٬ ای. ک. مالچانووا ٩٦
ترجمه لیلا عسگری
نقدی بر فرهنگ گویش دشتستانی هوشنگ برمکی ١٠٧
فرهنگ واژگان تبری بهروز محمودی بختیاری ١١٢
گبی درباره گیلهگب محرّم رضایتی کیشه خاله ١١٧
نامه آفرینش حبیب برجیان ١٢٢
بررسی گویش فینی؛ سیری در گویش دشتستان؛ فرهنگواره کنایی و ١٢٦
امثال قمی؛ واژه نامه یزدی

نخستین همایش علمی فرهنگ و تمدّن تالش ١٢٩
آذر فتحی ١٣١ « نشانه استمرار در لهجه ها و گویش های ایرانی » درباره
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .


کلمات کلیدی : گویش شناسی,تاریخ و ادبیات,زبانشناسی برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت اصلی فروشنده مراجعه بفرمائید:

لینک دریافت فایل از سایت اصلی


ادامه مطلب ...

لینک فایل ارزش گویش نیشابوری 21ص

21 ص

گویند که عمرولیث صفار چون نیشابور را به زیر نگین درآورد، گفت:

«شهری را گرفته ام که گل آن خوردنی، بوته ی آن ریواس و سنگ های آن فیروزه است»

امروز اگر آن دلاور سیستانی بر نیشابور دست می یافت جای آن بود که نخست از گرفتن شهری بر خویشتن ببالد که گنجور و گوهرستان واژه های ناب پارسی است.

گویش های محلی فارسی، چه در جای جای ایران کنونی رایج باشد، چه بیرون از مرزهای سیاسی، در حکم ذخایر ارزنده ای است که انبوهی از واژه ها، اصطلاحات، امثال، افسانه ها، اشعار و تصنیف های فارسی را نگاه داشته و گردآوری، ضبط، تحقیق و نشر اهم آنها ضرورتی انکار ناپذیر است.

نیشابور با آن گذشته درخشان تاریخی و فرهنگی، تاریخ هنوز از عهده شمارش بزرگان و دانشوران این سرزمین برنیامده، یکی از ارزشمند ترین گونه های گویش فارسی را تا امروز پاس داشته است. حفظ تلفظ های درست و کهن، همچون مراعات دقیق واو یا یای معلوم و مجهول، حفظ بسیاری از کنایات، استعارات و امثال برخی از وجوه زندگی گویش نیشابوری است که در این نوشته بدانها اشارتی هست.

عناصر دستوری

در گویش نیشابوری بسیاری عناصر دستوری ارزنده بر جای مانده که برخی امروز متروک و ناشناخته است و شناسایی آنها بس سودمند تواند بود، از آن میان به ذکر چند پسوند بسنده می کنم.

الف) «وک» (واو مجعول + کاف تازی)؛ این پسوند که پس از اسامی کوتاه و گاه اصوات می آید و معمولا صفت نسبی می سازد، کاربرد بسیار دارد و هنوز زنده و تقریبا فعال است. همانند:

بادوک {badok}: خودپسند و پر افاده

ترسنوک {tersunok}: ترسو. گویا با وساطت نون وقایه

گیلوک {gilok}: گل آلود

ب) «له» (لام مفتوح + های غیر ملفوظ)؛ این پسوند که معنای نسبت می دهد، پس از اسامی قرار می گیرد و اسمی دیگر می سازد و موارد استعمال آن بسیار است. همچون:

آوله {ahvla} و اوله {avla}: آبله و تاول. منسوب به «آو» (=آب)

چله {chala}: چاله، گویا منسوب به «چه» (=چاه)

چیکله {chikela}: قطره، منسوب به «چیک» (صدای افتادن قطره)

ج) «یخ» (مصوت معلوم یاء + خای معجمه)؛ این پسوند پس از اسامی معنای شباهت دارد و صفت می سازد. مانند:

پتیخ {pettikh}: آشفته. ماننده به «پت» (pat) که در نیشابور نخ در هم پیچیده و مانند آن را گویند

تریخ {terikh}: راست ایستاده. گویا ماننده به «تیر»

زرنیخ {zernikh}: بیمارگونه و زردروی. گویا ماننده به «زر» با وساطت نون وقایه

د) «او» (مصوت الف + واو صامت)؛ این پسوند معنای شباهت دارد و پس از صفاتی می آید که بر عیب و نقصان دلالت می کند و صفتی دیگر می سازد. مانند:

شلاو {shallav}: شل گونه

کراو {karrav}: کر گونه

لنگاو {langav}: لنگ کونه

ه) «نا» (نون + مصوت الف)؛ این پسوند، پس از صفات می آید و اسم می سازد. مانند:

تنگنا {tangna}: جای تنگ

سوزنا {suzuna & sevzuna}: سبزه عید


کلمات کلیدی : گویش,نیشابور,جغرافیا برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت اصلی فروشنده مراجعه بفرمائید:

لینک دریافت فایل از سایت اصلی


ادامه مطلب ...

لینک فایل گویش 22ص

22 ص

مقدمه

گویشی که در حال حاضر کلیمیان ایران به آن صحبت می‏کنند از جملۀ گویشهای ایرانی است که جزو دستۀ گویشهای مرکزی ایران به شمار می‏رود. این گویش امروزه در شهرهای اصفهان، همدان، کاشان، یزد، بروجرد و چند شهر دیگر ایران و نیز در نقاطی در خارج از ایران، چون قفقاز، سمرقند و بخارا رایج است. گفته شده است که گویش فعلی کلیمیان اصفهان، گویش سابق مردم اصفهان بوده که کلیمیان آن را بین خود حفظ کرده‏اند.[i][1] اگر این نظر را بپذیریم می‏توان آن را نیز در مورد سایر انواع گویش کلیمی در ایران و یا خارج از ایران تعمیم داد و چنین نتیجه گرفت که کلیمیان ایران در هر نقطه که ساکن شده‏اند حافظ زبان سابق آن ناحیه گردیده‏اند.

راجع به ورود کلیمیان به ایران و تاریخ آن نظریات مختلفی وجود دارد که از عهدۀ این مقاله خارج است[ii][2]. تنها ذکر این نکته ضروری به نظر می‏رسد که طبق سرشماری سال 1350، جمعیت کلیمیان اصفهان در حدود 2300 نفر بوده است. [iii][3]. (آمار جمعیت آنها در سالهای اخیر به دست نیامد).

واژه در گویش کلیمیان اصفهان از نظر ساخت اشتقاقی[iv][4] (و نه تصریقی[v][5]) به سه نوع تقسیم می‏گردد: ساده[vi][6]، مشتق[vii][7] و مرکب[viii][8].

واژۀ "ساده" تنها از یک واژک آزاد[ix][9] ساخته شده است، مانند tou (تاب)[x][10] ،teu (تب).

واژۀ "مشتق" علاوه بر یک یا چند واژک آزاد دارای یک یا چند وند اشتقاقی[xi][11] است، مانند pil-ak (پولک)، gand-a (گندیده).

واژۀ "مرکب" بیش از یک واژک آزاد دارد، مانند an-e-buvâ (زن پدر) bâbâ-bele (پدر بزرگ).

"فعل" چون در مقایسه با سایر انواع واژه ساخت متفاوتی دارد، در این مقاله، در ابتدا افعال غیر بسیط و سپس سایر انواع واژه مورد بحث قرار می‏گیرند.

 

   

 

گویش استان بوشهر در تمام مناطق فارسی محلی است که دارای بن مایه لری می باشد . برای مرزبندی انواع گویش منطقه را از لحاظ جغرافیایی به دو بخش تقسیم شمالی و جنوبی تقسیم می کنیم که هر قسمت ویژگی خاص خود را داراست . و دارای تفاوتی اندک می باشد . زبان های عربی نیز در جاهایی مانند بندر عسلویه ، کنگان ، جزیره شیف ، و جزیره شمالی و جنوبی بندر ریگ رایج است .

در همه گویشها واژه های فارسی باستان ، اوستایی و پهلوی دیده می شود که بازمانده صرف زبان پهلوی هنوز هم در گویش دشتی (دشتیانی ) رایج است . این موضوع نوید تکامل زبان از فارسی قدیم به فارسی نو در منطقه می باشد . حکایت از قدمت و دیرینگی منطقه می کند .

بعلت ارتباط بندری بوشهر با کشورهای عربی و نیزتسلط انگلیسیها هلندیها در منطقه پاره ای واژه های بیگانه دیده می شود که هنوز هم مورد استعمال است . گویش شمالی استان شامل گویش شهرستان دشتستان ، گناوه و دیلم می باشد .

گویش جنوبی شامل گویش شهرستانهای تنگستان ، دشتی ، گنکان و دیر می باشد . خود شهر بوشهر هم اکنون فارسی صحبت می کنند ولی گویش آنها همسو با گویش تنگستان بوده است . گویش شمالی نیز تنوع در عین خود دارد . در شهرستان دشتستان شناسه می در جلو افعال بکار می رود و این واژه ی می در شهرستان گناوه و دیلم تبدیل به ای می شود.


 

گویش بختیاری

زبان بومی ایل بختیاری یا گویش لری بختیاری: از گویش‌های جنوب غربی ایران است و متناسب با شرایط زیستی، اقتصادی، طبیعی و فرهنگ بومی این قوم سامان و غنا یافته است. راولینسون در سفرنامه خود می‌‌نویسد: «تاکنون این گویشهای رایج در منطقه زاگرس را بازمانده زبان پهلوی می‌‌دانستند ولی به نظر می‌‌رسد زبان لری از فارس باستان مشتق شده است که هم‌زمان با زبان پهلوی به صورت جداگانه با آن تکلم می‌‌شده است». محسن فارسانی در مقدمه دیوان ملا زلفعلی بختیاری می‌‌نویسد: «خاک این منطقه به لحاظ کوهستانی بودن از هجوم اقوام بیگانه مصون مانده و گویش آنان کمتر با زبان ترکی و عربی مخلوط شده است». وی این گویش ظریف را از مشتقات نزدیک زبان پهلوی می‌‌داند.این سخن درکل درست است . گویش بختیاری از جمله گویشهای جنوب غربی ایران - شاخه لری - به شمار می‌رود، گویشهای لری تفاوتهایی باهمدیگر دارند - این تفاوتها بیشتر با لرهای لرستان فیلی مصداق می یابد اما با لرستان جنوبی به ویژه در استان کهگیلویه و بویر احمد و ممسنی اختلاف چندان چشمیگر نیست. مجموعا گفته می‌شود زبانهای لری نزدیکترین همسایه و همدسته زبان فارسی هستند.

گویش بختیاری مانند اکثر گویش‌های دیگر کشورمان لهجه‌های متعدد دارد که به طور کلی از نظر جغرافیایی می‌توان آن را به چهار نوع گویش تقسیم نمود :

اول: منطقۀ شرقی که قسمتی از دنبالۀ رودخانۀ کارون را شامل می‌شود و همسایۀ کوه گیلویه و بویر احمد است و طبعاً از گویش بویر احمدی تأثیر پذیری داشته است. مثلاً تمام بختیاری‌ها به «شما» می‌گویند «ایسا» (isA) اما در آن منطقه بر اساس گویش بویر احمد می‌گویند «ایشا» (ishA)

دوم: منطقۀ جنوبی که بیشتر طایفۀ مکوندی را در بر می‌گیرد و از رود زرد تا رامهرمز و هفتکل است و تحت تأثیر گویش طایفۀ بهمئی قرار گرفته است .

سوم: منطقه چهار لنگ که از فریدن تا دورود را شامل می‌شود. اگرچه در این منطقه تأثیر پذیری صورت نگرفته است اما در بعضی واژه‌ها فطرتاً و از روزگار دراز این تفاوت وجود داشته است. مثلاً به عمو می‌گویند تتا در حالی که در مناطق دیگر به عمو می‌گویند تاته

چهارم: بختیاری میانی که شامل کلیۀ هفت لنگ(که از الیگودرز شروع و تا مناطق جنوبی ادامه دارد) و قسمتی از چهار لنگ کیان ارثی است. گویش حالت اصلی خودش را داشته و روان و یک‌دست است و اختلاط با واژه‌های بیگانه کمتر در آن صورت گرفته است .

حروف ویژه در گویش بختیاری

در بختیاری حروفی وجود دارد که در فارسی رایج تلفظ نمی‌شوند. شاید آن‌ها بازماندگان فارسی پهلوی باشند.

ذال معجم: حرف «د» وقتی که پس از a ،A ،o ،i ،e ،y بیاید به گونه‌ای دیگر تلفظ می‌شود («A» را «آ» فرض کنید و «a» را «فتحه») تلفظ به این طورت است که قسمت زیرین نوک زبان با دندانهای پیش فک زیرین مماس شده اما با دندانهای پیش فک بالا تماس بسیار نامحسوس است. اما «د» پس از صامت‌ها به همان صورت معمول تلفظ می‌شود .

هاء میان تهی: گونه‌ای «هـ» است که با تلفظی نرمتر از «هـ» تلفظ می‌شود. مانند پهل (pohl) به معنی پُل

واو غنه: کلمۀ «نو» در فارسی رایج تقریباً با واو غنه تلفظ می‌شود. در گویش بختیاری برخی کلمات با این واو تلفظ می‌شوند. مثل nّon (یعنی نان)

ضمایر

ضمایر شخصی منفصل:

مو (mo) ... من

تو (to) ... تو

هو (Ho) ... او/آن

ایما (imA) ... ما

ایسا (isA) ... شما

هونو/اونو (ono/hono) ... آنها

-

ضمایر ملکی متصل:

اُم (om-) تَوَرُم (tavarom) تبرم (تبر من)

اِت (et-) تَوَر ِت (tavaret) تبرت

اِس (es-) تَوَر ِس (tavares) تبرش

اِمون (emun-) تَوَر ِمون (tavaremun) تبرمان

اِتون (etun-) تَوَر ِتون (tavaretun) تبرتان

اِسون (esun-) تَوَر ِ سون (tavaresun) تبرشان

اسامی مختوم به مصوت هنگام گرفتن ضمیر ملکی متصل تنها m یا t یا s یا mun یا tun و یا sun می‌گیرد. مثل :

دام (dAm) مادرم

داسون (dasun) مادرشان

-

ضمایر اشاره:

یو (yo) این

هو (ho) آن

یونو (yono) اینها

هونو (hono) آنها

زمان افعال

مضارع اخباری:

شناسه + بن مضارع + -e

مثلاً خَردَن (xardan) به معنی خوردن بن مضارعش «خور» (xor) است:

می‌خورم: اِخورُم (exorom)

می‌خوری: اِخوری (exori)

می‌خورد: اِخوره (exore)

می‌خوریم: اِخوریم (exorim)

می‌خورید: اِخورین (exorin)

می‌خورند: اِخور ِن (exoren)

-

مضارع التزامی: دستور ساختش مثل فارسی است

ماضی مطلق: دستور ساختش مثل فارسی است (شناسه + بن ماضی)

ماضی استمراری: شناسه + بن ماضی + -e

مثل: اِخَردُم (exardom) می‌خوردم

-

ماضی نقلی: e- + ماضی مطلق

خورده‌ام: خَردُمِه (xardome)

خورده‌ای: خَردیه (xardiye)

خورده است: خَردِه (xarde)

خورده‌ایم: خَردیمِه (xardime)

خورده‌اید: خَردینِه (xardine)

خورده‌اند: خَردِنِه (xardene)

-

ماضی بعید: مثل فارسی است فقط به جای «بود» از «بید» استفاده می‌شود. مثلاً :

خورده بودند = خَردِه بیدِن (xarde biden)

-

آینده: برای بیان زمان آینده معمولاً همان مضارع اخباری به کار می‌رود

 

نفی مضارع اخباری:

نمی‌خورم: نیخورُم (nixorom)

نمی‌گویم: نیگُم (nigom)

 


کلمات کلیدی : گویش,جغرافیا برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت اصلی فروشنده مراجعه بفرمائید:

لینک دریافت فایل از سایت اصلی


ادامه مطلب ...

لینک فایل گویش ها و لهجه ها در فارس 10ص

10 ص

گویش‌های زبان فارسی در استان فارس

گویش‌های زبان فارسی بخشی از میراث ماندگار فارسی به شمار می‌آید که در مناطق مختلف استان فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد و به رغم آنکه در گذر تاریخ دستخوش تغییرات گسترده قرارگرفته اما در برخی از مناطق این گویش ها همچنان کاربرد دارد.

به گزارش خبرنگار ایرنا،به طور کلی می‌توان گفت آمیختگی گویش‌هاولهجه ها دراستان فارس موجب شده‌است که‌نوع گفتار در این استان بسیار فراوان و متنوع باشد و اگر بگوییم به ازای هرشهریا روستای موجود در این استان، نوعی گویش و لهجه‌خاص وجودداردکه در برخی موارد شباهت‌ها و در پاره‌ای موارد اختلافاتی با هم دارد، سخنی به گزاف نگفته‌ایم.

اگراین تقسیم‌بندی را قدری کلی تر و بسته تر ببینیم باید گفت هر شهرستان استان فارس دارای نوعی گفتارخاص وگویشی از زبان فارسی است به طوری که مثلا اصطلاحاتی که‌درشهرستان جهرم‌وروستاهای آن در جنوب فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد با واژه‌ها و اصطلاحاتی که درشهرستان کازرون و روستاهای آن در غرب فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد، متفاوت است.

در برخی ازمناطق استان فارس گویش‌های خاص آنقدر توسعه یافته و غنی شده است که‌به‌اعتقاد اهالی این مناطق باید نوع گویش آنان را زبانی دیگر نامید، این موضوع در شهرستان لارستان در جنوب استان فارس به وضوح قابل رویت است طوری که بسیاری از صاحبنظران گویش لارستانی را زبانی مستقل از زبان فارسی می دانند که دارای دستور زبان ویژه است.

در عین حال کلمات و واژه‌های این نوع زبان‌ها که در شهرستان‌هایی مانند خنج و کازرون نیز در بین مردم رواج دارد بسیار شبیه به واژگان فارسی است و یک فردفارسی زبان اگر چه نتواند به این زبان گفت و گو کند اما در مقابل فردی که به آن سخن می‌گوید می‌تواند مفاهیم کلی را دریابد.

برخی ازاهالی مناطق استان فارس ازجمله شهرهاو روستاهایی در شهرستان‌های آباده، مرودشت و کازرون واژهایی در گفتار و نوشتارهای خودبه کار می‌برند که واژه‌های اصیل زبان پهلوی و زبان ایران باستان است و نیاکان ما افزون بر دو هزار و پانصد سال قبل این واژه‌ها را در گفت و گوهای خود به کار برده اند.

شهر سیوند در ‪۵۵کیلومتری شمال شیراز که در محدوده شهرستان مرودشت قرار دارد و روستای گاوکشک و برخی دیگر از روستاها در شهرستان کازرون از جمله مناطقی است که واژه‌هایی از زبان ایران باستان هنوز در آن متداول است.


کلمات کلیدی : گویش,جغرافیا,لهجه برای پشتیبانی و خرید فایل به سایت اصلی فروشنده مراجعه بفرمائید:

لینک دریافت فایل از سایت اصلی


ادامه مطلب ...