98ص
دو جمله کوتاه ولی در خور توجه نقطه شروع این بررسی از کوبیسم خواهد بود. جمله نخست این جمله آغازین از کتاب کوبیسم اثر گلایزومتزینگر است که در زمستان 1911 نوشته شد: «برای ارزیابی تقریباً یک سال بعد به وسیله گیوم آپولینر نوشته شد، در کتاب «نقاشان کوبیست» وی می بینیم : «تابلوهای آخر و آبرنگهای سزان به کوبیسم اختصاص دارند اما کوربه پدر نقاشان جدید است.» رابطه ای که به این نحو میان رئالیسم و کوبیسم برقرار می گردد شاید تعجب انگیز باشد، اما این دو نقل قول نشان می دهند که هنرمندان و همچنین منتقدان در آن زمان رشته تکاملی را می دیدند که کوربه را به سزان پیوند می داد و به کوبسیم میرسید. برای پی بردن به منظور آنان میباید نقاشی فرانسوی 1850 به بعد را با معیارهای 1910 بررسی کنیم.
از کوربه شروع می کنیم. میبینیم که آن به اصطلاح رئالیسم در نقاشی کوربه چیزی نیست مگر برخورد واقعگرایانه او، اهمیت ندادنش به آرمانهای مجرد زیبائی،فرم یاموضوع و تأکیدش بر واقعیت مجسم و ملموس مسائل و پدیدهها. با اینحال، این زیبائی شناختی خردگرایانه و این جهانی با کوربه از میان رفت زیرا بعدها هر چند امپره سیونیست ها روح طبیعتگرایی را زنده نگه داشتند با این همه نوانسهای پر تلالو رنگی که در طبیعت میدیدند چنان در بندشان کشید که از جنبههای مجسم تر واقعیت چشم پوشیدند. دوران سنت رنسانس، با امپرهسیونیسم به پایان آمد: به توهم گرایی دیگر عنایتی نشد، و هیچ موضوع ممکنی جز نور برای نقاشی باقی نماند. اما بسیاری از هنرمندان نمیتوانستند بپذیرند که تصویر انسان در بافتی از رنگ محو گردد، و واکنش پست امپرهسیونیست دوباره لزوم وجود ساختمان صوری محکم و نیز محتوای انسانی در نقاشی را مورد تأکید قرار داد. باید دانست که پست امپرهسیونیستها از آثار متقدمان آموخته بودند که رنگ عنصر دوگانه ای است که به طور موثری به ایجاد توهم واقعیت کمک میکند. اما به طور مستقل نیز میتواند عمل کند. لذا از سال 1880 به بعد هنرمندانی نظیر سورا، گوگن، وان گوگ و اعضای گروه «نبی» ها از اینکه چشم را تنها وسیله ادراک به شمار آورند سربزا زدند. آن را تابع تخیل قرار دادند، از نقش توصیفیاش کاستند، و جستجو در امکانات ساختمانی و نیز در امکانات تمثیلی و بیانی بالقوه آن را آغاز کردند. از این رو به حق میتوان گفت که بعد از سال 1890 نقاشان عموماً به بیان فکر بیشتر علاقهمند شده بودند تا به نمایش دنیای پیرامون خود. واپسین شعلههای شکوهمند این مکتب رنگ گرای زمانی زبانه کشید که، اندکی پس از سال 1900، فووها به میدان آمدند. تنها سزان، که در انزواکار میکرد، از این تحولات به هم پیوسته برکنار مانده بود.
نزدیک به چهل سال (1907-1870) نقاشان فرانسوی آنچنان مجذوب ملاحظات طبیعتی ذهنی شدند که واقعیت مجسم و قابل لمس مورد علاقه کوربه از نظر آنان دور ماند. واکنشی بر ضد این افراط در رنگ و فرهنگ غیرمادی آن که به تبع میآمد، می باید به ظهور می پیوست، به خصوص از آن هنگام که این امید در دلها بیدار شد که سده جدید، هنر اساسی جدیدی اقامه خواهد کرد. و سرانجام این امر، بر پایه «انگیزه واقعگرایانه» ای که الهام بخش آفرینش کوبیسم بود،تحقق یافت.
اما کوبیسم از اینکه صرفاً طغیانی علیه رنگ برای رسیدن به هدفهای تکاملی خود باشد بسی فراتررفت، زیرا پیکاسو و براک آنچه را که گلایزومترینگر «بدترین قواعد بصری» مینامیدند و کوربه برای این کار آن بود که بگویند کوربه قاعده طبیعت گرایی رنسانس را پذیرفته و به توهم بصری سه بعدی دیدن ابدیت بخشیده است. در واقع هنرمندانی که در پی کوربه آمدند نقش پرسپکتیو خطی را شدیداً تضعیف نموده و با سطح دو بعدی تابلو به عنوان یک واقعیت دو بعدی رفتار کرده بودند. اما تدابیر تصویری – تأثیرات متقابل رنگی، پرسپکتویهای متغیر، و کوتاه نمودار شدنهای ناگهانی- که آنها به کار برده بودند تا بدون قربانی کردن حس حجم در فضا به این همواری برسند در بهترین حالت خود چارههائی موقتی بودند. مدتی نگذشت که هنرمندان پی بردند دست شستن از پرسپکتیو خطی تک نقطهای به از هم گسیختگی تصویری و جابجائی ستون نگاهدارنده بنای توهم میانجامد.
گوگن کوشیده بود تا از طریق نوعی برخورد آگاهانه ابتدایی به نتیجه برسد. در نظر او ناتورالیسم (طبیعت گرایی) در هنر، «اشتباه مکروه»ی بود. وی باور داشت که «هیچ رستگاری ئی به جز بازگشت عاقلانه و آشکار به سرآغاز (هنر) ممکن نیست.» اما در همان احوال سزان بی سروصدا تلاش کرده بود تا راه حل جامعتری بیابد. او میخواست به فکر و به چشم، به جنبه پایای واقعیت و به نمود گذرنده، به حجم و سطح، به اثرات نور و به ساخت فضا، ارزشی یکسان بدهد: و این همه را بدون تن دادن به توهم بصری میخواست و نقاشی سزان به این ترتیب از نظر گلایزومترینگر نشان دهنده آن چیزی بود که اینان «واقع گرایی ژرف » مینامیدند، و همچون پلی به نظر میرسید که میان کوربه و کوبیسم کشیده شده بود، چرا که اینان سزان را نیز به جنبه ملموس و مجسم اشیاء علاقه مند میدیدند. البته سزان به واسطه آنکه در میان امپره سیونیست ها رشد کرده بود، راه حل تصویری خود را اساساً از طریق رنگ دنبال میکرد یعنی در ساختن فرمها و حجمها و ارائه فضا تنها از رنگ مدد میگرفت و از بیان خطی اجتناب میورزیدند. اما به خاطر آن که شناخت خود را از عمق و گردی، و تمایل خود را به حفظ همواری سطح تابلو به عنوان یک واقعیت، با یکدیگر تلفیق کند،به تغییرات پرسپکتیو در داخل تابلو متوسل شد. خلاصه آن که نظم قابل دیدن طبعیت به وسیله روشهای ابداعی هنر تغییر کرد.
166 اسلاید
ادب به همة افعال پسندیدهای گفته میشود که از نفس صادر میگردد و فرق آن با اخلاق در این است که اخلاق، هم به افعال پسندیده و هم به افعال ناپسند اطلاق میگردد.از دیرباز فنون مربوط به ادب را فنون ادبیه یا علوم ادبیه گفتهاند و مجموع فنون ادبیه را ادبیات نام دادهاند. قدما در تعداد فنون ادبی اختلاف دارند. بعضی آن را هشت فن و برخی بیشتر دانستهاند.ادبیات در اصل جمع ادبیه است. با حذف موصوف آن (فنون یا علوم)، ولی عادةً در فارسی آن را جمع .ادب به کار بردهاند.ادیب در آن روزگار به کسانی گفته میشد که از همة دانشهای ادبی یا بیشتر آنها کمابیش آگاهی داشت.
به تعبیر عام ادبیات معنای وسیعی دارد و بسیاری از آثار علمی و فکری را شامل میشود. اما به تعبیر خاص، ادبیات به معانی گوناگون به کار میرود.ادیب در آن روزگار به کسانی گفته میشد که از همة دانشهای ادبی یا بیشتر آنها کمابیش آگاهی داشت.
اما به تعبیر خاص، ادبیات به معانی گوناگون به کار میرود.اثر ادبی سخنی است که اندیشه و احساس و تجربة گوینده یا نویسنده را آمیخته با تخیّل هنرمندانه بیان کند. وسیلة آفرینش اثر ادبی کلمهها و جملهها، یعنی زبان است.
179 اسلاید
زبان امری اجتماعی و وسیلهای است برای برطرف کردن نیاز افراد جامعه به برقراری ارتباط با یکدیگر و تفهیم و تفاهم.تغییراتی که در زبان رخ میدهد تصادفی و اتفاقی نیست بلکه تابع قوانین و قواعد معینی است و به همین دلیل، با اینکه هر زبانی از صورت اصلی خود بسیار دور شده است، میتوان رابطة آن را با اصل و با زبانهای دیگری که از آن منشعب شدهاند تشخیص داد. زبان مانند یک امر طبیعی به طریقی مشخص تحول و تکامل مییابد و بههمین دلیل باید دانست که تغییر یا دور شدن یک صورت زبانی از اصل و صورت قدیمی خطا و غلط شمرده نمیشود بلکه معلول رویدادهای اجتنابناپذیر زمان است. در دورة باستان هر اسم به هشت حالت مختلف صرف میشد و علایم صرفی نیز تکواژهایی پایانی بود که به واژة ساده میپیوست. در فارسی جدید، با حذف تکواژهای پایانی، نه تنها نظام صرف اسامی به کلی از بینرفته بلکه ساخت جنس دستوری و شمار مثنی نیز از دستگاه زبان خارج شده است.
37 ص
نام اصلی این شهر ترشیز است و جغرافیانویسان اسلامی به صورت طرتبت و بعد ها ، ترتیش و ترشیس نگاشته اند . در گذشته ، این شهر جزو ولایتی بود به نام بوشت و یا یوشت که غیر از ترشیز ، شهر معروف دیگر آن کندر بوده است.
در سال 520 ه.ق این شهر توسط سلطان سنجر سلجوقی محاصره و غارت شد و پس از تاریخ ، یکی از مراکز مهم فرقه اسماعیلیه گردید. پس از آنکه فرقه اسماعیلیه توسط هولاکوخان از بین رفت ، این شهر دوباره رونق یافت ، لیکن در قرن هجری ، بار دیگر این شهر توسط امیر تیمور گورکانی ویران شد.
آثار بجامانده در این شهر متعلق به قرن هفتم و هشتم هجری است . سرو افسانه ای کاشمر در این شهر قرار دارد.
فهرست عکس
سرو کاشمر 5
مقبره یا برج علی آباد 8
مناره فیروز آباد 10
مسجد جامع 13
باغمزار و امام زاده سید حمزه 15
بقعه امام زاده سید مرتضی 18
مقبره مدرس 20
2 ص
تبدیل تاریخ شمسی به میلادی و قمری و بالعکس
برای تبدیل سال شمسی به میلادی چنانچه روز مورد نظر بین اول فروردین تا 11 دی باشد عدد 621 و اگر روز مورد نظر بین 11 دی تا آخر اسفند باشد.عدد 622را به سال شمسی می افزاییم تا سال میلادی به دست آید.
مثلا 22 بهمن (برابر با 11 فوریه) سال 57 شمسی مطابق با 1979=622+1357 میلادی می باشد.
14 خرداد (برابر با 4 ژوئن) سال 1368 شمسی برابر با 1989=621+1368 میلادی می باشد.